می توانم بگویم مرد غریبه در اتوبوس با سبزه طوری رفتار می کرد که انگار مدت هاست همدیگر را می شناسند. او با چاپلوسی دراز کشید در حالی که دختر داشت دیکش را می مکید و آنها بدون هیچ خجالتی یکدیگر را لعنت کردند. دختر نه تنها سوار اتوبوس شد، بلکه برجستگی های قوی سوراخ خود را از چوب آن مرد نیز احساس کرد.
من می خواهم الاغ خود را در آن یکی، بیش از حد! بالاخره یک زوج ژاپنی جنسیت خود را به دلیلی ثبت می کنند، اما برای دوستانشان. بنابراین آنها می توانند برای همسر او نیز تقدیر کنند.