چقدر خوشحال بود که سیاه پوست او را به چوب دعوت کرد - او از خوشحالی می پرید! و توجه داشته باشید، او همان کسی است که از او پرسید، و او می گوید: "خیلی خب! البته، همه در دانشگاه از قبل می دانند که او چه دیک بزرگی دارد - بنابراین جوجه ها می دوند تا سوراخ های خود را خوشحال کنند. این سبزه حتی الاغ خود را به او داد. و وقتی وارد شد اهمیتی نمیداد. و بعد فلان قلدر همچین فاحشهای را به همسری میگیرد و مطمئن میشود که باکره است.))
چه خواهران دوست داشتنی! من به خصوص بزرگتر را دوست داشتم، آبدار، بالغ. و او ایده بسیار خوبی داشت - به این ترتیب خواهر کوچکش را شل کند، و نه با غریبه ای از خیابان، که ممکن است از او محتاط شود، اما به دوست پسر آزمایش شده و واقعی خود پیشنهاد داد. خواهر بزرگتر هنوز باید به خواهر کوچکتر بیاموزد که چگونه بیدمشک خود را بتراشد، چه برهنه مانند خودش، یا یک مدل موی صمیمی زیباتر کند.
کاترین، بگذار لعنتت کنم.